بیتابیتا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

منم و دو دختر گل بیتا 10 ساله و مهتا 4 ساله

باران باران ووووووووووباران.

آقای پدرمریض شده و خونه خوابیده . احتمالا شاگرداش الان . چهارمین روز که داره بارون میادبرای همین فعلا پارک نمیتونیم بریم و توی خونه ماندگار شدیم. دیروز بیتا پاک کن باباش رو برداشته بود بهش میگم پاک کن روبده پاش رو میاره بالا...آخه فینگیل مگه هرچی پا داره  به پاهات ربط داره. اینم از کمک های بیتا خانم در امر نت بازی اینجا هم چتر خراب باباش رودستش گرفته با خودش همه جا میبره. در یخچال رو باز کردم دیدم یکی داره از لای در من رو نگاه میکنه.الان من توی یخچالم.خوبه دوربینم دم دست بود. ...
30 آبان 1390

قدو وزن بیتا طلا

امروز بیتا رو برای قد و وزن بردم. متاسفانه زیاد وزن اضافه نکرده بود وقرار شد شیرکم بهش بدم تا غذا بخوره. اما قدکشیده بود. حالا تپلوی ما 11کیلو شده با 73 سانت قد.  با بابایی رفتیم گوشواره اش  رو هم عوض کردیم. آخه قبلی خیلی به لباساش گیر می کرد. یک کاردستی هم درست کردم که بیتا عاشق ما هی هاش شده و میره میزنه روش و محکم میگه ممممممم. اینم از روی صندلی نشستنش. راستی آقاجونه بیتا حالش خوب نیست براش دعا کنیم زودتر حالش خوب بشه.واقعا مهربونه... ...
30 آبان 1390

برف

  دخترم امروز صبح که پاشد دید همه جا سفید شده. خیلی براش جالب بود .فکر کنم یک ساعت شد که جلوی پنجره نشسته بود و نگاه میکرد. دیگه توی این سرما فکرنمیکنم بتونیم ببریمش پارک تا شیطونی  بکنه... یا اینکه با باباش و عموش بفرستمش میدون تره بار برای خریدن میوه... . خلاصه بیرون رفتن فعلا تعطیل شد. راستی دخترم توی مسابقه ی نی نی سایت که موضوعش نی نی و لباس زمستونی بود سوم شد. نفر اول   نفرهای دوم وخوشگل من نفر سوم دیروز امروز     ...
30 آبان 1390

جوجه ماشینی

  دخترم یک جوجه ماشینی شده.هر جا میریم دنبالمون راه می افته میاد. منم بعضی اوقات اذیتش میکنم. مثلا میرم هی دور میز می چرخم اونم همین کارو میکنه. بد بختانه امروز خورده زمین و دماخش اوف شده. عاشق بازی با کفشهاست مدام باید درجاکفشی رو با یک چیزی ببندیم. جالبه مارو هم می خواد گول بزنه. این طوری: این جا مچش رو گرفتیم دروقت ارتکاب جرم:   حالا موقع گول زدن ماست این طوری:  ای فرشته کوچولوی دوست داشتنی من. ...
30 آبان 1390

دمپایی جدید

    دختر شیطون من با خمیازه های صدا دار ما رو غافلگیر کرد. اونم چه صداهایی. نمیدونیم از کی یاد گرفته حتما باباش فینگیلی من وقتی میرفتیم خونه خاله اش با روفرشی های خاله اش بازی میکردو بالاخره خاله اش دست به کار شدو یک جفت واسش خرید تا از دست بیتا طلا راحت بشه. اما عمرا .........دخترم همون هارو می خواد. شیطونی های خونه خاله       بیتا دو مدل مسواک داره. یکی انگشتی.که من باهاش براش مسواک میزنم و یکی معمولی که برای بازی دست خودشه. معمولا هم خودم جلوی خودش مسواک میزنم که ترغیب بشه. دیشب مسواکم رو از توی محافظش در آوردم ....که دیدم وروجک رفته مسواک خودش رو آورده گذاشته توی محافظ و...فرارکه طبق معمول احتملا توی ماشین لباس...
30 آبان 1390

اولین بوس

  دیشب دختر گلم برای اولین بار من رو بوس کرد. واقعا شیرین بود. امروز صبح هم با باباش رفته بودند بیرون که باباییش رفته بود براش یک کفش خریده بود و برای اولین بار دخترم با پاهای کوچولوی خودش وارد خونه شد ومنم کلی ذوق کردم و فیلم گرفتم. بعد هم رفتن توی خیابون وکلی راه رفتند . دخترم به هر آشغالی که جلوی پاش افتاده بود می ایستادو با دقت نگاه میکرد. به صورت آدمها زل میزد. شماره ماشینهایی که از کنارشون رد میشد با دقت نگاه میکرد واصلا نمیزاشت باباش بهش کمک کنه و دستش رو بگیره. آخر سر هم برای اولین بار تمام پله هارو خودش بالا اومد.  البته حسابی کثیف شده بود برای همین رفت حموم.       عجب روز قشنگی بود امروز ...
7 آبان 1390

اولین مسابقه

آخی ....نازی. دخترم توی اولین مسابقه ی زندگیش سوم شده. این اولین بار بود که توی مسابقات نی نی سایت شرکت میکردیم . موضوع مسابقه نی نی و زبون بود. این هم عکس اولین نفر دومین نفر ودختر نانازم سومین نفر   ...
7 آبان 1390

عدم تفاهم

  امروز دکوراسیون خونه رو عوض کردم .دخترنازم خیلی با دقت به همه چیز که براش جدید بود نگاه می کردو البته خیلی چیزهارو دست میزدو من... تو مواردی هم با هم تفاهم نداشتیم.مثلا گلدون روی میز رو برمیداشت بعد رومیزی رو برمیداشت و دوباره گلدون رو میزاشت سر جاش.ظاهرا از رومیزی خوشش نمیومد. عدم تفاهم دیگه.چی کار کنم دخترم یک خرس داره اینم عکسش. میدونید با این خرس آبیش که از بین هشتا خرسش انتخاب کرده چیکار میکنه. این کار   فینگیلی من عاشق انار شده و اصلا ازش نمیگذره و تند تند می خوره. یک صندلی کوچولوداریم که تازگیها میره میارتش و روش میشینه... اینم از کمک کردن به مامانش که اگه سریع نجنبیم احتمالا یک بلایی سر خودش میاره. دیشبم چند تا ...
7 آبان 1390